عدد ...

ارسال‌کننده : رهسپار در : 86/8/10 1:43 صبح

 

 

 

 

1: زیر 18 سال بهتر است نخوانند.

2: فکر می‏کنم متن زیر بهترین متنی باشد که تا کنون از این آهنگ برداشت شده.

3: شعر و آهنگ از محسن نامجو.

4: اصولاً اگر مفهوم یا کاربرد «سه راه آذری» ، «پیاز و جعفری» ، «جناب ماندلین» ، «سرنگ انسلین» ، «مرد سامری» و... را ندانید یعنی خیلی ناآگاهید و 60 درصد این شعر را نخواهید فهمید!!

 

 

 

 

 

از سه‏راه آذری گذر...

از سرود سروری گذر...

از پیاز و جعفری گذر...

وز شراب خانگی گذر...

ز کار و بار و یار و دل‏بر گذر...

دود ِسیگار را بگیر به عرش رو...

فرش زیر ِ پای فروش...

ز سر٬ زهم‏سر٬ ز مادر گذر.... زما٬ زما٬ زما در گذر.

دود ِسیگار را ببین برو بمیر...

زیر ِپای را ببین زجان گذر!.... زجان٬ زخانمان گذر.

عر بزن٬ توده‏ی سفالی‏ات بر در بزن....گشوده شد چو در٬ ز در گذر!

جسم ِ خود سه‏راهِ آذری ببر برون نیا٬

شمال ِشهر را بکُش٬ بکَش به دشت ِآمپول و ساقیان و درگذر!

زسر٬ زهم‏سر٬ ز مادر گذر.

تیغ و رگ٬ ز جمجمه تپانچه بگذران! بر آزردگی ِ خود کمان‏چه بگذران!

ز جان٬ ز خانمان٬ ز جان ز جان ز خانمان گذر!

ببین چگونه جان مشوش است٬ عدد بده!

ببین شهید شد برادرت عدد بده!

ببین که نیستی «عدد» نود بده! ز "صد" گذر!

دلت به انتظار چشم‏هاست٬ عدد بده

دلت به انتظار ِچشم‏هاست٬ ببین جهان چگونه کرده‏است راست!

نرو به زیر کار و بار دل‏بران گران نرو نرو نرو به زیر کار و بار دل‏بران گران

خزان شدی و سست و زرد از کران تا کران

دلت چه شد دلت چه شد؟!

به باد رفت تمام ایده ها و آرزو ز یاد رفت.

چست و چابکی چنین که خشم در دهی

زجان گذر٬ زجان ،  زخانمان گذر!

برو ونک به گوشه‏ای نشین و ساز زن

برو چنان به زیر آواز زن!

دد بشو! بشو تهم‏تن و ز هفت خان گذر!

تیغ و رگ ز جمجمه تپانچه بگذران

بر آزردگی خود کمان‏چه بگذران

ببین دیازپام ِ ۱۰ خوراندند خلق را!

ببین چگونه کرده‏اند «مد» ریای دَلْق را

ببین چگونه بشکنند جای شیشه طلق را

ببین چگونه پول می‏دهیم نفت و آب و برق را!

ببین احاطه کرده‏است "عدد" فکر خلق را!!!

مچاله شو به جوی ِ آب شو روان٬ عدد بده

زباله شو به گوشه‏ای غَمین هَزارساله شو عدد بده

این قرار ِ عاشقانه را عدد بده!

شور و حالِ عارفانه را عدد بده...

رو جهانِ بی کرانه را سند بزن

روی رودِ٬ روی رودِ٬ روی رودِ٬ روی رودِ٬ تشنگی‏ت٬ سد بزن....

چه مانده است در برت فقط ندای ماندلین

چه مانده است در کفت فقط سرنگ انسولین

انسولین و واسکازین و وازلین و واجبین و ژالبین و زاعقین و ژاعقین و صاحبین و مومنین و...

آااااااای مرد ِسامری خفن شدی!

در سه راه ِآذری کفن شدی!

ای نِماد ِبی کسی زپیچ و تاب ِ این زمانه چون چلانده‏اند به تو ٬رسن شدی!!!!

 

 

 

 

 

 




کلمات کلیدی :