نردبان چوبی

ارسال‌کننده : رهسپار در : 86/7/30 5:7 عصر

 

نردبان چوبی


«گاهی حرف­ها آنقدر زیاد می­شود که نمی­توانی چیزی بگویی و سکوت می­خوری.
بعد فقط گوش می­دهی.
بعد گمان می­کنند که تو نادانی.
تو از این بابت خوشحالی.
زیرا نمی­دانند که چه می­دانی و گاهی نمی­دانند که کم می­دانند.
اما مهم این است که همه نادانیم و حماقت از درودیوار می­ریزد.»


1: «سجاد» گاهاً نوشته‏هایی می‏نویسد که می‏رود روی روح آدمی‏زاد. بد نیست گه‏گاه به وبلاگش(نردبان چوبی) سر بزنید.

2: در نوشته‏ی قبلی در بخش ناشیانه‏ترین کار ، یک سوتی بود که اصلاح شد.

3: در پست قبلی گفته بودم کسی را به بازی دعوت نمی‏کنم ، ناگهان نظرم عوض شد! از سجاد دعوت می‏کنم تا در این بازی شرکت کند :)

 

 

 




کلمات کلیدی :