نردبان چوبی
«گاهی حرفها آنقدر زیاد میشود که نمیتوانی چیزی بگویی و سکوت میخوری.
بعد فقط گوش میدهی.
بعد گمان میکنند که تو نادانی.
تو از این بابت خوشحالی.
زیرا نمیدانند که چه میدانی و گاهی نمیدانند که کم میدانند.
اما مهم این است که همه نادانیم و حماقت از درودیوار میریزد.»
1: «سجاد» گاهاً نوشتههایی مینویسد که میرود روی روح آدمیزاد. بد نیست گهگاه به وبلاگش(نردبان چوبی) سر بزنید.
2: در نوشتهی قبلی در بخش ناشیانهترین کار ، یک سوتی بود که اصلاح شد.
3: در پست قبلی گفته بودم کسی را به بازی دعوت نمیکنم ، ناگهان نظرم عوض شد! از سجاد دعوت میکنم تا در این بازی شرکت کند :)
کلمات کلیدی :