سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اما لحظه‌ای رسید...

ارسال‌کننده : رهسپار در : 86/5/13 3:52 عصر

وقتی که دستای باد قفس مرغ گرفتارُ شکست ، شوق پروازُ نداشت...

وقتی که چلچله‌ها خبر فصل بهارُ می‌دادن ، عشق آوازُ نداشت...

دیگه آسمون براش ، فرقی با قفس نداشت.
واسه پرواز بلند ، تو پرش هوس نداشت.

شوق پرواز توی ابرا سوی جنگلای دور.
دیگه رفته از خیال اون پرنده صبور.

Fly Like an eagle - By Rolf Hicker

اما لحظه‌ای رسید...

لحظه‌ی پریدن و رها شدن میون بیم و امید.
لحظه‌ای که پنجره بغض دیوارُ شکست.
نقش آسمون صاف میون چشاش نشست.

مرغ خسته پر کشید و افق روشنُ دید.
تو هوای تازه‌ی دشت به ستاره‌ها رسید.

لحظه‌ای پاک و بزرگ دل به دریا زد و رفت ، با یه پرواز بلند تن به صحرا زد و رفت.




کلمات کلیدی :